عید فطر عربها؛ جشن اصالت و احترام در دل جنوب ایلام
به گزارش رخداد پرس، سیدصادق نجات؛ هنوز هوا گرگومیش است که عرب های ساکن دهلران و دشت عباس خودشان را برای یکی از مهمترین روزهای سال آماده میکنند. صدای جارو کشیدن جلوی خانهها از دور و نزدیک میآید، حیاطها آبپاشی میشود و بوی نان تازه و قهوه عربی در کوچهها میپیچد. اینجا عید فطر فقط یک جشن ساده نیست، بلکه یک آیین است، یک پیوند محکم بین آدمها، گذشته و حال، بین زمین و آسمان.
لباسهای تازه، دلهای تازهتر
با اولین تابش آفتاب، مردان دشداشههای سفیدشان را میپوشند، عبای قهوهای روی دوششان میاندازند، چفیههای عربی را مرتب میکنند. بچهها با لباسهای نو در کوچهها میدوند و زنان با چادرهای عربی، برای پذیرایی از مهمانان آماده میشوند. انگار شهر، تازه از خواب بیدار شده و خودش را برای یک مهمانی بزرگ آماده کرده است.
از هر گوشه و کنار، صدای “عیدکم مبارک” به گوش میرسد. مردمی که شاید ماهها همدیگر را ندیده بودند، حالا با گرمی دست میدهند، روبوسی میکنند و حال هم را میپرسند. اما اولین مقصد، مسجد است. صفهای فشرده نماز عید در مساجد و فضای باز، جایی که بعد از یک ماه روزهداری، دلها سبکتر و صداها رساتر شده است.
عید، سهم رفتگان هم هست
بعد از نماز، خیلیها راهی قبرستان میشوند. فاتحهای، یادی، شاید هم قطره اشکی. رسم است که روز عید، شادی را با عزیزانی که دیگر در کنارشان نیستند، قسمت کنند. زنان کنار قبور، آرام زمزمه میکنند، مردان با نگاههای عمیق، خاطرات را مرور میکنند و بچهها بین قبرها قدم میزنند و برایشان عید را تعریف میکنند. اینجا، عید فقط برای زندگان نیست؛ رفتگان هم سهمی دارند.
عید فطر عربها؛ جشن اصالت و احترام در دل جنوب ایلام
در دشت عباس و دهلران، عید فطر تنها یک جشن نیست، بلکه تجلی اصالت و احترام در میان عربهای این دیار است. روزی که خانهها گشوده، دلها به هم نزدیک و سنتهای کهن با شکوهی کمنظیر زنده میشوند.
خبرگزاری فارس ایلام- سیدصادق نجات؛ هنوز هوا گرگومیش است که عرب های ساکن دهلران و دشت عباس خودشان را برای یکی از مهمترین روزهای سال آماده میکنند. صدای جارو کشیدن جلوی خانهها از دور و نزدیک میآید، حیاطها آبپاشی میشود و بوی نان تازه و قهوه عربی در کوچهها میپیچد. اینجا عید فطر فقط یک جشن ساده نیست، بلکه یک آیین است، یک پیوند محکم بین آدمها، گذشته و حال، بین زمین و آسمان.
لباسهای تازه، دلهای تازهتر
با اولین تابش آفتاب، مردان دشداشههای سفیدشان را میپوشند، عبای قهوهای روی دوششان میاندازند، چفیههای عربی را مرتب میکنند. بچهها با لباسهای نو در کوچهها میدوند و زنان با چادرهای عربی، برای پذیرایی از مهمانان آماده میشوند. انگار شهر، تازه از خواب بیدار شده و خودش را برای یک مهمانی بزرگ آماده کرده است.
از هر گوشه و کنار، صدای “عیدکم مبارک” به گوش میرسد. مردمی که شاید ماهها همدیگر را ندیده بودند، حالا با گرمی دست میدهند، روبوسی میکنند و حال هم را میپرسند. اما اولین مقصد، مسجد است. صفهای فشرده نماز عید در مساجد و فضای باز، جایی که بعد از یک ماه روزهداری، دلها سبکتر و صداها رساتر شده است.
عید، سهم رفتگان هم هست
بعد از نماز، خیلیها راهی قبرستان میشوند. فاتحهای، یادی، شاید هم قطره اشکی. رسم است که روز عید، شادی را با عزیزانی که دیگر در کنارشان نیستند، قسمت کنند. زنان کنار قبور، آرام زمزمه میکنند، مردان با نگاههای عمیق، خاطرات را مرور میکنند و بچهها بین قبرها قدم میزنند و برایشان عید را تعریف میکنند. اینجا، عید فقط برای زندگان نیست؛ رفتگان هم سهمی دارند.
درهای باز، سفرههای پهن
اما عید فطر در این مناطق، بدون عید دیدنیها کامل نمیشود. اولین مقصد بعد از نماز، خانه بزرگترهای روستاست. مردم دستهدسته راه میافتند، یاللهگویان وارد خانه میشوند و با “اهلا و سهلا”یی گرم روبهرو میشوند. مضیف (مهمانخانه سنتی) همیشه آماده است، فنجانهای کوچک قهوه عربی بین مهمانان میچرخد، خرما و شیرینی محلی روی سینیها چیده شده و همه با لبخند مشغول گپ زدن هستند.
بعد از دیدار با بزرگترها، مهمانها یکییکی به خانههای دیگر سر میزنند. در این روز، هیچ دری بسته نیست، هیچ سفرهای خالی نیست و هیچکس تنها نمیماند. زنان، با لباسهای محلی و چادرهای عربی، با احترام از مهمانان پذیرایی میکنند، بچهها عیدی میگیرند و کوچهها پر از صدای خنده میشود.
عیدی که از طلوع تا غروب زنده است
دید و بازدیدها معمولاً تا ظهر ادامه دارد، اما عید فطر در دهلران و دشت عباس تنها به خانهها محدود نمیشود. این روز، یک پیوند عمیق بین آدمها، خاطرات، سنتها و حتی رفتگان است. جشنی که در آن، هم شادی هست، هم احترام، هم مهربانی.
و همین رسمهای قدیمی است که باعث شده عید فطر در این منطقه، چیزی فراتر از یک جشن مذهبی باشد؛ یک سبک زندگی، یک یادآوری از اصالت و ریشهها، یک پیوند که هر سال، در طلوع یک صبح زلال، دوباره از نو متولد میشود.