تاریخ انتشار : سه شنبه 14 اسفند 1403 - 15:57
کد خبر : 14996

مناظره| منافع ملی آمریکا؛ فراتر از دیدگاه‌های ترامپ و بایدن

اعضای شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان و شریان در برنامه «سپهر سیاست» تاکید کردند که تفاوتی بین بایدن، ترامپ و اوباما وجود ندارد و منافع آمریکا بالاتر از تفکر رئیس‌جمهور مستقر است.

به گزارش رخداد پرس، زلنسکی، رئیس‌ جمهور اوکراین اخیرا برای امضای توافق استخراج مواد معدنی بین آمریکا و اوکراین به کاخ سفید رفت، دیداری که به مشاجره لفظی بین او، ترامپ و معاونش ونس، تبدیل شد.

درگیری لفظی میان ترامپ و زلنسکی آنچنان در صحنه سیاست بی‌سابقه بود که هنوز روشن نیست چه تاثیری بر جهان می‌گذارد. به گمان برخی از تحلیلگران، ترامپ عامدانه نظم جهانی را بهم می‌زند تا حکومتی خودمختار در ایالات متحده برقرار کند.

به گمان برخی دیگر هم ترامپ اشتباه استراتژیکی را مرتکب شد و چهر واقعی آمریکا را به جهانیان نشان داد.

در همین زمینه با حسام عسکری عضو شورای مرکزی حزب اصلاح طلب ندای ایرانیان و صالح اسکندری عضو شورای مرکزی شریان گفتگو کرده‌ایم که در ادامه جزئیات آن آمده است.

فارس: دیدار اخیر ترامپ زلنسکی واکنش های بی سابقه ای داشته است؛ تحلیل شما از این دیدار چیست و به نظر آینده زلنسکی و اوکراین چه خواهد شد؟

اسکندری: آنچه که در مشاجره لفظی اخیر بین ترامپ و زلنسکی رخ داد، به نظر من مرزهای دیپلماسی تحقیر را ارتقا داد و می‌توان گفت که چهره‌ی بدون روتوش و واقعی آمریکا را به نمایش گذاشت.

آقای ترامپ در حقیقت نماینده‌ای از آمریکاست که بزک و آرایش نشده است، این چهره واقعی آمریکاست که بیانگر استکبار جهانی و امپریالیسم بین‌المللی است. همان امپریالیسمی که نگاه کاسب‌کارانه و کاملاً پراگماتیستی به دنیا دارد.

مسئله اوکراین در واقع موضوعی است که در دوره‌های مختلف توسط دولت‌های مختلف آمریکا مورد مداخله قرار گرفته و جالب اینجاست که همیشه اوکراین ضرر کرده است.

 

در دوران اوباما نیز شاهد انقلاب رنگی و انقلاب مخملی در اوکراین بودیم، جایی که آقای زلنسکی که هیچ تجربه‌ای در سیاست خارجی و بین‌المللی نداشت و تنها یک کمدین تلویزیونی بود، به سرکار آمد.

همین روند در دوران بایدن نیز ادامه یافت، زمانی که به تحریک آقای بایدن، آقای زلنسکی در کنفرانس امنیتی مونیخ اعلام کرد که قصد پیوستن به ناتو را دارند و پایگاه‌های نظامی در اوکراین به غربی‌ها داده شد. این اقدام باعث شد که جنگ وارد فضای اروپا شود.

امروز نیز آقای ترامپ با برخوردی کاسب‌کارانه به آقای زلنسکی برخورد کرد و اشاره کرد که ۳۵۰ میلیارد دلار به اوکراین کمک کرده‌اند، اما هیچ کاری انجام نشده و اراضی زیادی ازدست‌رفته است.

رفتار با زلنسکی درس عبرتی برای غربگرایان شد

به‌نوعی او خواستار بازپس‌گیری این مبلغ بود و حتی در لباس آقای زلنسکی شوخی و تحقیر کرد. به نظر می‌آید که این اتفاق در واقع پایان سراب کسانی است که تصور می‌کردند غرب و آمریکا نقطه اتکایی هستند.

در بخش بعدی، از منظر ژئوپلیتیکی می‌توان اشاره کرد که اروپایی‌ها نیز چاره‌ای جز همراهی با آمریکا نخواهند داشت. در آینده نزدیک خواهید دید که مقامات اروپایی یکی پس از دیگری از مواضع زلنسکی فاصله خواهند گرفت و از ترامپ حمایت خواهند کرد.

بر اساس تحقیقات مؤسسه‌های مطالعات جنگ، هزینه‌های غربی‌ها بالغ بر ۵۰۰ میلیارد دلار شده است. این مبلغ هزینه‌هایی است که برای اوکراین صرف شده و این پرسش مطرح می‌شود که آیا اروپا قادر به تأمین این هزینه‌ها خواهد بود یا خیر.

بعید به نظر می‌رسد و به همین دلیل، اروپا تحت رهبری بریتانیا و انگلیس چاره‌ای جز همراهی با آمریکا نخواهد داشت. در نتیجه، زلنسکی به زودی پایان تلخی را تجربه خواهد کرد.

شاهد رئالیسم کلاسیک در روابط بین الملل هستیم

عسکری:

این موضوع نشان می‌دهد که ماهیت اصلی روابط بین‌الملل چیست. علی‌رغم تمامی نظریاتی که در حوزه روابط بین‌الملل وجود دارد، آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم، رئالیسم کلاسیک است که همچنان در این سال‌ها در حال پیشبرد اهداف خود است.

اتفاقی که در کاخ سفید رخ داد، قابل‌پیش‌بینی بود، باتوجه‌به نوع ادبیاتی که آقای ترامپ در دوران انتخابات و بعد از آن به کار برد و نگرشی که به جنگ اوکراین داشت، این امر نشان می‌دهد که آقای ترامپ به دنبال پایان جنگ اوکراین است، اما دلایل مختلفی برای این رویکرد وجود دارد.

این جنگ برای اروپایی‌ها تبعات اقتصادی زیادی به دنبال داشت و هزینه‌های زیادی را به همراه داشت. آمریکایی‌ها کمک‌های مالی و تسلیحاتی فراوانی به اوکراین کردند. این کمک‌ها باعث شد که کارخانه‌های تسلیحاتی فعال شوند و اقتصاد جنگ رونق یابد.

آمارها نشان می‌دهند که بعد از شروع جنگ اوکراین، کارخانه‌های اسلحه‌سازی در شرق اروپا رونق پیدا کرده‌اند. به طور کلی، در اقتصاد جنگ، دادوستدهای زیادی انجام می‌شود و اقتصاد در چنین فضایی فعال می‌گردد.

رفتار آمریکا با زلنسکی هشدار به مسئولان دولت ها بود

اما حالا که جنگ به بن‌بست خورده است، نه روسیه به اهداف خود رسیده و نه اوکراین توانسته است روس‌ها را از خاک خود عقب براند، آقای ترامپ می‌آید و می‌گوید که جنگ باید تمام شود، اما قرار نیست هزینه آن را او بپردازد. حالا که او هزینه‌های مالی زیادی را پرداخت کرده، از اوکراین خواسته است که خسارت‌های وارده را بازپرداخت کند.

این وضعیت باعث می‌شود که تحولات جدیدی در عرصه روابط بین‌الملل شکل بگیرد و اختلافات بین اروپا و آمریکا بیشتر شود. اروپایی‌ها شاید در ابتدا به این خوش‌بینی بودند که دوران ترامپ تنها چهار سال بیشتر دوام نخواهد داشت، اما با رفتارهایی که از سوی ترامپ نشان داده می‌شود، این امر به یک بحران جدید بدل می‌گردد.

رفتارهایی که با آقای زلنسکی صورت گرفت، نشان می‌دهد که رؤسای دولت‌ها باید مستقل از قدرت‌های خارجی باشند و به وعده‌های بی‌پایه و سراب‌گونه دل نبندند. ماهیت روابط بین‌الملل به این صورت است که کشورهای مختلف به دنبال منافع خود هستند و قدرت‌های بزرگ نیز در تلاش هستند تا جایگاه خود را حفظ کنند و سایرین را تضعیف کنند.

آقای زلنسکی وارد یک بازی پیچیده شد که هم از سوی اروپایی‌ها، هم از سوی روسیه، هم از سوی آقای بایدن و هم از سوی آقای ترامپ طراحی شده بود. روز گذشته، شاهد بودیم که آقای زلنسکی به انگلستان سفر کرد و قرار شد وامی به اوکراین داده شود. این نشان می‌دهد که آقای زلنسکی هنوز متوجه نیست که چه اتفاقی برای خودش و کشورش در حال رخ دادن است.

هستند، پیش‌بینی‌هایی که برای سال ۲۰۳۰ در نظر گرفته شده، نشان می‌دهند که چین به بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا تبدیل خواهد شد، با ۳۵ هزار میلیارد دلار GDP. درحالی‌که آمریکا ۳۲ هزار میلیارد دلار خواهد داشت و چین اکنون شریک اول اقتصادی ۱۴۶ کشور دنیا است. هند نیز با ۱۶ هزار میلیارد دلار در رده‌های بعدی قرار دارد. روسیه در رده پنجم یا ششم قرار دارد و دیگر اقتصادهای نوظهور نیز به‌سرعت درحال‌رشد هستند.

ترامپ با رویکردی کاملاً کاسب‌کارانه عمل می‌کند

مسئله اصلی آمریکا چین است و از طرفی، برآورد و تصوری که این کشور راجع به اروپا دارد، بر اساس تحلیل گفتمان صحبت‌های مقامات آمریکایی، این است که اروپا یکی از دلایل تضعیف هژمونی آمریکا بوده است.

اروپایی‌ها در این دوران به نحوی از آمریکا بهره‌برداری کرده و به نوعی جیب این کشور را خالی کرده‌اند. همین تصورات و تعابیری که ترامپ به کار برد، به وضوح در دیدار با مکرون نمایان شد. او اظهار داشت که پولی که آمریکا به اوکراین داده است بلاعوض بوده، اما پولی که اروپایی‌ها به اوکراین داده‌اند، در قالب وام بوده و آن‌ها قصد دارند آن را باز پس گیرند. این مسئله البته به دوره‌های قبلی بازمی‌گردد.

واقعیت این است که ما وارد یک مقطع جدید شده‌ایم؛ مقطعی که از دوران «برخورد تمدن‌ها» هانتینگتون و «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما عبور کرده‌ایم و وارد دوران پراگماتیسم عملگرایانه ترامپ شده‌ایم.

ترامپ با رویکردی کاملاً کاسب‌کارانه و عمل‌گرایانه، همانند یک دلال املاک، به سراغ آقای زلنسکی می‌رود و می‌پرسد: «چقدر پول دادم؟ تو چیکار کردی؟ چقدر هزینه کردی؟» و به همین ترتیب تعرفه‌هایی که امروز برای اروپایی‌ها، چینی‌ها و دیگر کشورها وضع می‌کند، به‌طور کامل مبتنی بر این نگاه کاسب‌کارانه است.

جذب کند و آن را از چین جدا کند. اما غافل از آنکه روس‌ها به‌طور ناگزیر به اتحاد استراتژیک با چین نیاز دارند.

روسیه زمانی که قصد حمله به اوکراین را داشت، چند ماه قبل از حمله به پکن رفت و در آنجا اعلام کرد که «ما متحد استراتژیک هستیم». لذا، تلاش‌های پوتین به‌طور کلی در راستای به تأخیر انداختن پایان هژمونی آمریکا و افول قدرت این کشور با این مدل رفتار کاسب‌کارانه و اقتصادی صورت می‌گیرد.

در خصوص تفاوت‌های میان بایدن، ترامپ و اوباما، باید گفت که اگرچه میان روسای جمهور ایالات متحده آمریکا تفاوت‌هایی وجود دارد، به‌ویژه در تاکتیک‌ها و شیوه‌های اجرایی آن‌ها، اما منافع ملی آمریکا همواره ثابت و پایدار بوده است. هر رئیس‌جمهوری که به قدرت می‌رسد، به دنبال حفظ منافع ملی کشور خود است، اگرچه تاکتیک‌های آن‌ها می‌تواند تغییر کند.

به‌طور مثال، آقای بوش پسر می‌گفت که برای حفظ منافع ملی باید به عراق و افغانستان حمله کرد، آقای اوباما رویکرد متفاوتی داشت، و آقای بایدن به این نتیجه رسید که باید نیروهای آمریکایی را از برخی مناطق خارج کند. آقای ترامپ نیز به دنبال آن است که وارد جنگی نشود و شعار «اول آمریکا» را مطرح می‌کند. او می‌گوید که چرا باید آمریکا به ناتو پول بدهد و امنیت آن‌ها را تأمین کند؟ چرا باید آمریکا این همه پول برای کمک‌های خارجی صرف کند؟ و به‌طور کلی، معتقد است که هر کسی که کمک می‌خواهد، باید هزینه آن را بپردازد.

نمی‌توان منافع آمریکا را از رؤسای جمهور آن جدا دانست

در نهایت، باید بگویم که نمی‌توان منافع آمریکا را از رؤسای جمهور آن جدا دانست. این مسئله همواره ثابت بوده است و هر رئیس‌جمهوری که به قدرت برسد، به دنبال حفظ منافع کشور خود است، با این تفاوت که در تاکتیک‌ها و رویکردها تفاوت‌هایی وجود دارد.

روابط بین‌الملل، به‌ویژه در سیاست خارجی آمریکا، همواره به همین شکل بوده و بر اساس منافع ملی، هر دوره‌ای رویکرد خاص خود را داشته است.

پیمان‌های مختلفی همچون بریکس و پیمان شانگهای، تقویت شده است. این پیمان‌ها به‌ویژه در عرصه‌های اقتصادی و کشورهای در حال توسعه است که در حال تقویت هم‌گرایی خود هستند.

همین موضوع باعث نگرانی ترامپ و تیم سیاست خارجی آمریکا است. آن‌ها در ابتدا اعلام کردند که اگر بریکس بخواهد ارز مشترک خود را به‌جای دلار استفاده کند و در پی دلارزدایی برآید، آمریکا هرگز از این موضوع چشم‌پوشی نخواهد کرد. مشکل اصلی آن‌ها جنگ تجاری با کشورهای نوظهور اقتصادی مانند چین، هند، برزیل و روسیه است که در حال شکل‌گیری یک جبهه اقتصادی قوی هستند.

در عین حال، در عرصه دیپلماتیک جهانی، شاهد آن هستیم که بسیاری از سران کشورهای مختلف، در برابر ترامپ سر خم می‌کنند و با خفت و خواری با او برخورد می‌کنند. از ملک عبدالله اردن گرفته تا مکرون و زلنسکی، همگی در مواقع مختلف به آمریکا پیام‌هایی می‌فرستند و درخواست مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را دارند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران با اقتدار اعلام کرده است که مذاکره با آمریکا نه عاقلانه است، نه شرافتمندانه و نه هوشمندانه.

رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بارها تأکید کرده‌اند که مذاکره با آمریکایی‌ها هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت و تجربه‌ اتفاقاتی همچون سرنوشت زلنسکی، این واقعیت را به‌خوبی ثابت می‌کند.

در نهایت، باید گفت که جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در کنار قدرت‌های اصلی جهانی قرار دارد. ایران امروز در قلب تحولات جهانی و در کنار کشورهای قدرتمند اقتصادی و استراتژیک ایستاده است. اگرچه در گذشته برخی در رسانه‌ها از ایران انتقاد می‌کردند که چرا در کنار روسیه ایستاده، اما اکنون شاهدیم که حتی اروپایی‌ها نیز کم‌کم مواضع مشابهی اتخاذ کرده‌اند. در واقع، جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ سیاست‌های هوشمندانه، به سمت تقویت جایگاه خود در تحولات جهانی حرکت کرده است.

عسکری: در حال حاضر برخی افراد می‌گویند که وضعیت زلنسکی و آنچه که برای او پیش آمده، باید برای ما عبرت باشد. این دیدگاه به نظر می‌رسد که در برخی مواقع، غیرمنطقی است. چرا که جمهوری اسلامی ایران نه شبیه صدام، نه قذافی، نه زلنسکی و نه حسنی مبارک است. جمهوری اسلامی ایران حکومتی است که از اراده مردم برآمده و ساختار سیاسی و اجتماعی آن با این کشورها متفاوت است. بنابراین، مقایسه ایران با این کشورها از نظر تاریخی و سیاسی، به نظر توهین‌آمیز به خود جمهوری اسلامی و مردم ایران می‌آید.

زلنسکی و کشور اوکراین مشکلاتی داشته‌اند که به دلیل وابستگی‌های تاریخی میان روسیه و آمریکا به وجود آمده است. در طول تاریخ، اوکراین همیشه بین این دو قدرت بزرگ دست‌به‌دست شده و در مواقع مختلف این کشور تحت تأثیر سیاست‌های دو ابرقدرت قرار داشته است. جنگ کریمه در قرن نوزدهم و دیگر بحران‌ها، شاهدی بر این وضعیت است. اوکراین کشوری با یک تاریخ خاص است که نمی‌توان آن را با جمهوری اسلامی ایران مقایسه کرد.

باید از دیدار اخیر زلنسکی ترامپ درس گرفت

البته می‌توان از این وضعیت‌ها عبرت گرفت و بررسی کرد که اگر قصد داریم با جهان روابطی برقرار کنیم، چه باید بکنیم. در تاریخ، برخی سیاستمداران ایرانی در دوره‌های مختلف، به این نتیجه رسیده بودند که برای بقا و امنیت کشور باید به یک قدرت خارجی تکیه کرد. در دوران قاجار، این تکیه به روسیه و انگلیس بود. در دوره پهلوی اول، به آلمان و در دوره پهلوی دوم به آمریکا. اکنون نیز برخی در داخل کشور معتقدند که باید در برابر غرب، به روسیه تکیه کنیم. این دیدگاه در حالی است که نباید فراموش کنیم که قدرت‌های بزرگ همواره بازی خود را دارند.

همان‌طور که آمریکا به راحتی زلنسکی را فروخت، روسیه هم می‌تواند چنین کاری کند. تاریخ روسیه نیز گواهی بر این حقیقت است که وقتی منافعشان اقتضا کند، حتی شریکان خود را کنار می‌گذارند. به عنوان مثال، روس‌ها در دوران گذشته در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران قطعنامه صادر کردند و تحریم‌های جهانی را علیه کشورمان اعمال نمودند.

در خصوص مذاکرات، برخی از افراد بر این باورند که اگر ایران با آمریکا مذاکره کند، وضعیت اقتصادی کشور بهبود خواهد یافت. در حالی که در سیاست خارجی، باید بیشتر از هرچیز، جایگاه واقعی کشور خود را درک کنیم. بحث مذاکرات نیز باید به‌طور دقیق و مستند بررسی شود. این که آیا مذاکره با آمریکا، اروپایی‌ها یا روس‌ها به نفع ایران است، نیاز به تحلیل دقیق‌تر و عمیق‌تری دارد.

ایران در مذاکرات برجام نیز با شش قدرت بزرگ جهانی به مذاکره نشست، و در این مذاکرات قدرت ایران در به کرسی نشاندن خواسته‌های خود بسیار بیشتر از گذشته بوده است. در آن زمان، حتی قدرت‌های جهانی به ایران احترام گذاشتند و این نشان‌دهنده قدرت ملی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران بود.

ایران باید هوشمندانه مسیر سیاست‌خارجی را پیش ببرد

به عنوان مثال، روسیه و چین در دوران تحریم‌ها همراه ایران بودند و در عرصه‌های مختلف، به ویژه در زمینه‌های اقتصادی و نظامی، به ایران کمک کردند.

در نهایت، آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که جمهوری اسلامی ایران می‌داند چگونه باید در مواجهه با تحریم‌ها و بحران‌های جهانی عمل کند. این نه به مذاکره با آمریکا وابسته است و نه به تکیه صرف به روسیه و چین. جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر مردم و سرمایه‌های داخلی، توانسته است استقلال و شرف خود را حفظ کند و در برابر فشارهای جهانی ایستادگی کند.

در نهایت، ایران باید هوشمندانه و با درک شرایط جهانی، مسیر خود را در سیاست خارجی ترسیم کند و از اشتباهاتی که در گذشته دیگر کشورها مرتکب شده‌اند، عبرت بگیرد.

اسکندری: آقای ترامپ قاتل حاج قاسم سلیمانی است و ایران از نظر ملت، هیچ وقت شرافت خود را برای این گونه مسائل معامله نخواهد کرد. اما این بدان معنا نیست که در مذاکراتی که در ریاض صورت خواهد گرفت، منافع مشترک کشورهای مختلف از جمله ایران، روسیه، چین، کره شمالی، قطر و ترکیه مطرح نخواهد شد. شاید مذاکرات و مسائل کشورهای مختلف به طور غیرمستقیم در این اجلاس مطرح شود.

ایران باید مسیر مقاومت خود را ادامه دهد

بنابراین به نظر می‌رسد که ایران باید مسیر مقاومت خود را ادامه دهد و دولتی که به قدرت‌های جهانی در راستای رفع تحریم‌ها بپردازد، باید نسخه‌ای برای حل مشکلات تحریمی داشته باشد

این پیشرفت‌ها نتیجه تحریم‌ها بوده است. در جایی که کشورهای تحریم‌کننده سعی داشتند ایران را تحت فشار قرار دهند، ایران توانسته است در بسیاری از حوزه‌ها رشد کند و به موفقیت‌های مهمی دست یابد. بنابراین، ایران باید به سمت تقویت روابط بین‌المللی و بهبود وضعیت اقتصادی خود حرکت کند و در عین حال از توانمندی‌های داخلی خود استفاده کند.

عمل‌های پزشکی در حوزه‌های نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، هوافضا و پرتاب موشک به خارج از توانمندی‌های کشور ایران انجام می‌شود. غربی‌ها هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند که ایران بتواند به سطح توانمندی‌هایی که امروز در اختیار دارد برسد. به طور خاص، آن‌ها به ۲۰ درصد غنی‌سازی اورانیوم باور نداشتند، اما امروز جمهوری اسلامی ایران خود اعلام کرده است که قادر به تولید مقادیر زیادی از اورانیوم غنی‌شده است، به‌طوری که برخی منابع حتی پیش‌بینی می‌کنند که ایران توانایی ساخت شش بمب اتمی را دارد. این پیشرفت‌ها به معنای کپی‌کردن یا تبادل فناوری نیست؛ بلکه نشانه‌ای از توانمندی داخلی کشور است.

با این حال، باید توجه داشت که ایران با چالش‌های جدی روبه‌روست. یک کشور ابرقدرت مانند ایالات متحده آمریکا و فردی جنایتکار مانند آقای ترامپ که فرمانده نظامی ارشد ایران، یعنی سردار حاج قاسم سلیمانی، را ترور کرد، اجازه نمی‌دهند که ایران در عرصه‌های مختلف پیشرفت کند.

در چنین شرایطی، نباید انتظار داشت که ایران به سمت مذاکره و امضای توافق‌هایی همچون برجام برود؛ زیرا همانطور که مشاهده شد، پس از امضای برجام، آقای ترامپ آن را نادیده گرفت و از آن خارج شد.

نباید تمام مشکلات کشور را به تحریم‌ها گره زد

از سوی دیگر، ما باید سرمایه‌گذاری‌های خود را بر روی همسایگان، بازار ۵۰۰ میلیون نفری که در اطراف کشورمان داریم، متمرکز کنیم و در حوزه‌های بین‌المللی مانند بریکس و شانگهای حضور فعال داشته باشیم.

در این راستا، توجه به روندهای جهانی و نحوه تعامل با آن‌ها امری ضروری است. در عین حال، نباید مسائل مربوط به قرن بیستم را به‌عنوان اولویت‌های امروز در نظر بگیریم. در زمینه رفع تحریم‌ها، باید طرح‌هایی ارائه دهیم که به حل مشکلات کشور کمک کند.

یکی از نکات مهم این است که نباید تمام مشکلات کشور را به تحریم‌ها گره زد. اگر فردا هم با ایالات متحده مذاکره کردیم، مشکلات کشور به‌طور کامل حل نخواهد شد، زیرا مشکل اصلی ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران یک مشکل هویتی و ریشه‌ای است. ایالات متحده به‌دلیل آنکه ایران در گذشته در بلوک غرب قرار داشت و موقعیت استراتژیک ایران در قلب دنیا و نزدیکی به شوروی سابق و منابع انرژی خلیج فارس برای آن‌ها حیاتی بود، هرگز نمی‌خواهد از ایران بگذرد.

در نتیجه، تکیه بر توانمندی‌های بومی کشور، باور به دانشمندان و حرکت به سمت دیپلماسی فعال با همسایگان، تقویت بازار منطقه‌ای و پیمان‌های منطقه‌ای همچون بریکس و شانگهای می‌تواند در راستای منافع ایران مؤثر باشد. همچنین، در مذاکرات و دیپلماسی بین‌المللی، ایران می‌تواند از طریق کشورهای واسطه‌ای همچون روسیه، منافع خود را پیگیری کند.